وبلاگ روستای نصرآباد -  شهرستان خوشاب - سبزوار

وبلاگ روستای نصرآباد - شهرستان خوشاب - سبزوار

اطلاعات و اخبار مربوط به روستا
وبلاگ روستای نصرآباد -  شهرستان خوشاب - سبزوار

وبلاگ روستای نصرآباد - شهرستان خوشاب - سبزوار

اطلاعات و اخبار مربوط به روستا

پیام تسلیت

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواندعلی(ع)

                                                        

پیام تسلیت

گریه بر چشم ها سنگینی می کند و هُرم سینه، لب ها را می سوزاند. بغض پشت در پشت در فرصت گریستن صف کشیده است. چراغ گریه بر افروخته شده و شعله شعله، در دل زبانه می کشد. هق هق گریه، شانه ها را می لرزاند. دیگر دل به دنبال واژه ها نمی گردد. اشک، بی بهانه سرازیر می شود.

امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه اش را ندیده بود. پدری دل سوز که با آه همه کودکان یتیم، شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد، ولی کسی از غربت او و دردهای دلش، با خاری در چشم و استخوانی در گلو، خبر نداشت.

سیزده قرن از شهادت حضرت علی علیه السلام می گذرد؛ ولی نام و یاد آن رهبر بزرگوار و والا، همواره در قلب پیروانش موج می زند؛زیرا طول زمان و گردش روزگار هرگز نمی تواند او را محو کند و روز به روز بر عظمت آن بزرگوار افزوده می شود.

شناخت ناکثین، قاسطین و مارقین

اقدامات حضرت علی علیه السلام در کنار گذاشتن حاکمان و عاملان ناشایست و انجام اصلاحات فراگیر، سبب شد که جاه طلبان، امید به سازش نبندند. نخست، کسانی همچون طلحه و زبیر، بیعت خود را با امام شکستند و به تدارک نیرو برای جنگ با امام پرداختند و جنگ جمل آغاز شد. این گروه در تاریخ اسلام به ناکثین مشهورند. از دیگر سو، معاویه که به حکم امام از حکومت شام عزل شده بود، به بهانه خون خواهی خلیفه سوم و با تحریک مردم شام، جنگ صفین را به راه انداخت. همچنین در جریان صفین در مسئله پذیرش حکمیت از سوی امام، گروهی مقدس مآب به مخالفت با حضرت برخاستند و جنگ نهروان را پدید آوردند. بدین ترتیب، سه جنگ داخلی با ناکثین، قاسطین و مارقین بر امام علی علیه السلام تحمیل شد.

پیش بینی پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا، جنگ امام علی علیه السلام را با سه گروه ناکثین و قاسطین و مارقین، پیش بینی و او را از این حوادث آگاه کرده بود. در برخی از این روایات، حضرت، دشمنان و خروج کنندگان بر علی علیه السلام را گروه ستمگر، معرفی و بر حقانیت علی علیه السلام تأکید کرده است. در روایتی از ایشان آمده است: «ای علی! به زودی گروه ستمگر با تو می جنگد، در حالی که تو بر حق هستی. پس هر کس در آن روز تو را یاری نکند، از من نیست».

در برخی از این روایات نیز پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به صراحت از این سه گروه نام می برد که در آینده با علی علیه السلام خواهند جنگید. روزی پیامبر خدا به خانه ام سلمه آمد. در آن حال علی علیه السلام نیز وارد شد. حضرت به ام سلمه فرمود: «ای ام سلمه! به خدا سوگند، علی، کشنده قاسطین، ناکثین و مارقین است».

نبرد با ناکثین

واژه ناکثین به معنای پیمان شکنان است و نکث؛ یعنی پیمان شکنی. از آنجا که طلحه و زبیر، دو تن از برپا کنندگان جنگ جمل، بیعت خود را با امیرمؤمنان علی علیه السلام شکستند و به توطئه بر ضد حکومت آن حضرت پرداختند، این جنگ به فتنه ناکثین یا پیمان شکنان شهرت یافت.

رویارویی با ناکثین

نبرد با پیمان شکنان از این جهت رخ داد که طلحه و زبیر که با امام علی علیه السلام بیعت کرده بودند، تقاضای فرمانروایی بصره و کوفه را داشتند، ولی امام با درخواست آنان موافقت نکرد. آنها سرانجام مخفیانه مدینه را به قصد مکه ترک کردند و در آنجا با استفاده از بیت المال غارت شده از سوی امویان، ارتشی تشکیل دادند و ره سپار بصره شدند و آنجا را تصرف کردند. امام علی علیه السلام پس از ترک مدینه، در نزدیکی بصره با آنان نبرد شدیدی داشت که در این پیکار، سپاهیان حضرت پیروز شدند. این نبرد در تاریخ به جنگ جمل مشهور است.

به طور کلی، عواملی همچون نقش فعال بنی امیه در تحریک پیمان شکنان، روش عادلانه امام علی علیه السلام در تقسیم بیت المال، رد درخواست طلحه و زبیر در به دست گرفتن مسئولیت های کلیدی به دلیل شایسته نبودن آنها را می توان از انگیزه های فتنه انگیزی پیمان شکنان دانست.

آثار نامبارک جنگ جمل

جنگ جمل به دلیل کشته شدن تعداد فراوانی از مسلمانان و از همه مهم تر دادن فرصت به معاویه برای تدارک نیروهای خود به منظور رو به رو شدن با امام علی علیه السلام ، آسیب های جبران ناپذیری بر اسلام وارد آورد.

این جنگ سبب شد معاویه و دیگران برای مخالفت با حضرت گستاخ شوند و از جنگ افروزی برای تضعیف مشروعیت حکومت علوی بهره برداری کنند. بر اثر فتنه امویان، جنگ صفین روی داد و از درون آن فتنه خوارج پدید آمد که به شهادت امام، پدید آمدن انحراف های تاریخی و به قدرت رسیدن خلفای اموی و عباسی انجامید.

شناخت قاسطین

قسط به معنای عدل است، ولی قاسط کسی است که مخالف عدل و ستمگر باشد. قرآن کریم از ستمگرانی که مخالف قسط و عدل هستند، به قاسطون یاد کرده و دوزخ را به آنان وعده داده است. بنابراین، گروهی از دشمنان امام علی علیه السلام که با ستمگری در برابر حکومت عادلانه ایشان ایستادند و قصد براندازی آن را داشتند، از نمونه های روشن قاسطین به شمار می آیند. قاسطین، معاویه و یاران او هستند که از سرسخت ترین دشمنان آن حضرت بودند و برای براندازی حکومت علوی، جنگ صفین را به راه انداختند.

رویایی با قاسطین

زمانی که امیرمؤمنان علی علیه السلام به خلافت رسید، فرمان عزل معاویه را از حکومت شام صادر کرد. معاویه چون از مدت ها قبل، مقدمات خلافت را برای خود در شام تهیه دیده بود، از این فرمان سر باز زد. در نتیجه این اختلاف، سپاه عراق و شام در سرزمینی به نام صفین به نبرد پرداختند. از آنجا که پیروزی سپاه امام علی علیه السلام حتمی بود، معاویه با نیرنگ خاصی، در میان سربازان حضرت اختلاف و شورش پدید آورد. پس از اصرار فراوان یاران امام علی علیه السلام ، حضرت ناچار به حکمیت ابوموسی اشعری و عمرو عاص تن داد که آنان درباره مصالح اسلام اعلام نظر کنند.

پس از فرارسیدن موعد حکمیت، عمرو عاص، ابوموسی را فریب داد. بعد از این ماجرا، تعدادی از مسلمانان که پیش تر با حضرت همراه بودند، بر ضدّ ایشان خروج کردند و از امام به دلیل پذیرش حکمیتی که خود بر ایشان تحمیل کرده بودند، انتقاد کردند.

پی آمدهای جنگ صفین

جنگ صفین، پی آمدهای تلخی در جامعه اسلامی بر جای گذاشت. در این جنگ، حدود 70 تا 110 هزار نفر از مسلمانان، از جمله برخی از بزرگان اصحاب پیامبر مانند عمار یاسر و اویس قرنی کشته شدند. پس از جریان حکمیت، گروهی به نام خوارج یا مارقین پیدا شدند که قبول حکمیت را مساوی با کفر می دانستند. این در حالی بود که خود آنان، امام را به پذیرش حکمیت مجبور کرده بودند. این گروه از سپاه امام علی علیه السلام جدا شدند و همواره برای حضرت مشکل می آفریدند و زمانی که به مبارزه مسلحانه پرداختند، حضرت با آنان به مقابله برخاست و جنگ نهروان پیش آمد.

مارقین کیستند؟

مارقین، همان خوارج بودند که امام علی علیه السلام در نهروان با آنان جنگید. در حدیثی آمده است که گروهی قرآن می خوانند، ولی در فهم دین، چنان به خطا می روند که تیر از کمان.

هر چند ظهور آشکار خوارج در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت بود، حقیقت این است که در جنگ جمل و زمانی که با موضع علی علیه السلام در برابر اسیران و غنیمت ها روبه رو شدند، شک و تردید در دل آنان افتاده بود. حتی می توان گفت زمانی تردید در آنان رخنه کرد که علی علیه السلام به خلافت رسید و به مساوات رفتار کرد و کسی را بر دیگری برتری نداد.

ستیز با مارقین

مارقین، امام علی علیه السلام را به پذیرش حکمیت وادار کردند، ولی پس از چند روز از کار خود پشیمان شدند و خواستار نقض عهد از طرف امام گردیدند، ولی علی علیه السلام کسی نبود که پیمان خود را بشکند و نقض عهد کند. به همین دلیل، آنان در برابر امیرمؤمنان علی علیه السلام صف آرایی کردند و در نهروان با ایشان، جنگیدند.

امام علی علیه السلام ، پرچم امان را به دست ابوایوب انصاری داد. او فریاد می زد: «هر کس از شما به این پرچم پناه آورد، در امان است. البته اگر مرتکب قتل نشده و آزاری به مسلمانان نرسانده باشد. بدانید که ما را نیازی به ریختن خون شما نیست.» بیشتر خوارج که تا آن زمان دوازده هزار نفر بودند، پراکنده شدند و فقط چهار هزار نفر از آنها در برابر حضرت باقی ماندند.

زندگی برخی از یاران امام علی علیه السلام

قنبر

قنبر، غلام خاص امیرمؤمنان علی علیه السلام در سفر و حضر در خدمت ایشان و آماده اجرای هر فرمانی بود. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «قنبرِ غلام، آن حضرت را سخت دوست داشت، به طوری که هرگاه امام از خانه بیرون می رفت، بدون آنکه حضرت متوجه شود، با شمشیر دنبال او حرکت می کرد. شبی، حضرت علی علیه السلام ، او را دید و پرسید: قنبر برای چه آمده ای؟ گفت: آمده ام مراقب شما باشم. امام فرمود: می خواهی مرا از اهل آسمان حفظ کنی یا از اهل زمین؟ قنبر گفت: از اهل زمین. امام فرمود: اهل زمین بدون اراده و خواست خداوند نمی توانند کاری انجام دهند، برگرد».

امام علی علیه السلام در مواقع ضروری و حساس، قنبر را می طلبید و او را برای کاری مهم مأمور می کرد. در برخی منابع آمده است که ایشان در شعری فرمود: «هر گاه که کاری سخت و دوست نداشتنی پیش می آید، آتشم را می افروزم و قنبر را فرامی خوانم».

میثم تمار

میثم تمار، از یاران وفادار پیشوای نخستین بود. حضرت او را بسیار دوست می داشت. میثم در بازار کوفه، خرمافروش بود و امام علی علیه السلام با وجود آنکه عهده دار منصب خلافت بود، به دکان میثم می رفت و به جای او خرما می فروخت و او را به دنبال انجام کاری می فرستاد.

روزی حضرت به میثم فرمود: «بعد از من تو را دار می زنند و با حربه ای مجروح می کنند. روز سوم از بینی و دهانت خون جاری و محاسنت از آن رنگین می شود. منتظر آن خضاب باش. ... شما ده نفر هستید که دارتان می زنند و چوبه دار تو از همه کوتاه تر و به زمین نزدیک تر است. بیا تا آن نخل که تو را برآن دار می زنند، به تو نشان دهم.» آن گاه حضرت آن نخل را به میثم نشان داد.

میثم گاه در پای آن نخل نماز می گزارد و می گفت: «مبارک باد ای نخل! من برای تو آفریده شده ام و تو هم برای من رشد کرده ای».

کمیل بن زیاد نخعی

کمیل بن زیاد نخعی از مردم یمن و از یاران خاص و رازدار علی علیه السلام بود. امیرمؤمنان علی علیه السلام اسرار خود را به کمیل می گفت و او نیز تحمل شنیدن و حفظ آنها را داشت. او مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. کمیل را یکی از هشت عابد معروف کوفه شمرده اند.

شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان درباره دعای کمیل می نویسد: «دعای کمیل بن زیاد، از ادعیه معروف است و علامه مجلسی فرموده که از بهترین دعاهاست و آن دعای خضر است. حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام آن را تعلیم کمیل ـ که از خواص اصحاب آن حضرت است ـ فرمود».

عَمروبن حَمِق خُزاعی

عَمرو بن حَمق، از یاران خاص و فدایی امام علی علیه السلام بود. مقام والای عَمرو تا آنجاست که گفته اند عمرو بن حمق برای امیرمؤمنان علی علیه السلام به منزله سلمان برای پیامبر بود. از آنجا که عمرو اعتقاد راسخی به حقانیت آن حضرت داشت، بعد از واقعه صلح معاویه و امام حسن علیه السلام مورد تعقیب قرار گرفت.

معاویه پس از شهادت امام علی علیه السلام به جست وجوی شیعیان او از جمله عمرو بن حمق پرداخت. چون عمرو متواری شده بود، معاویه همسر او را دستگیر و دو سال در زندان دمشق زندانی کرد. پس از مدتی، فردی، عمرو را به شهادت رساند و سرش را برای معاویه فرستاد. گفته اند آن، نخستین سری بود که در اسلام بر نیزه زدند و در شهرها گردانیدند.

فرصت جوانی

یکی از عوامل مهم موفقیت، بهره برداری درست از شرایط و فرصت های مناسب است و جوانی، یکی از اساسی ترین این فرصت ها به شمار می رود. بر این اساس، پیشوایان دین بر بهره برداری درست از فرصت جوانی تأکید کرده اند.

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:« پیش از آنکه فرصت از دست رود و مایه اندوهت شود، آن را غنیمت شمار.» سعدی نیز با الهام از سخن آن بزرگوار می گوید:

جوانا!ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید ز پیر
قضا روزگاری ز من در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که در باختم

آن حضرت درباره کسانی که از نعمت جوانی بهره کافی نبرده اند، می فرماید: « آنها در ایام سلامت بدن، سرمایه ای فراهم نکردند و در اولین فرصت ها درس عبرتی نگرفتند. آیا کسی که جوان است، جز پیری، آینده ای را انتظار دارد».

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.