وبلاگ روستای نصرآباد -  شهرستان خوشاب - سبزوار

وبلاگ روستای نصرآباد - شهرستان خوشاب - سبزوار

اطلاعات و اخبار مربوط به روستا
وبلاگ روستای نصرآباد -  شهرستان خوشاب - سبزوار

وبلاگ روستای نصرآباد - شهرستان خوشاب - سبزوار

اطلاعات و اخبار مربوط به روستا

تبریک

در سایه الطاف ایزدمنان و با همت مضاعف نمایندگان و مسولین خستگی ناپذیر ؛  

  نهال تلاشمان به بار نشست و رویای دیرینمان تحقق یافت.فرخنده و مبارک باد بر  

مردم شریف ارتقاء بحق بخشمان به شهرستان خوشاب(به مرکزیت سلطان آباد) ؛ 

ارج می نهیم تلاش تمامی مسولین محترم را. 

 

 

 

 

ادامه مطلب ...

یادواره شهدای نصرآباد

 

در باغ شهادت را نبندید
ز ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم  

به اطلاع تمام نصرابادی های عزیز می رسانم که... 

 

ادامه مطلب ...

تبریک عید

  

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود
عید شما پیشاپیش مبارک
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم…  

(بیاییم عیدیمان را از خدا فرج مولایمان بخواهیم) 

اللهم عجل لولیک الفرج   


فرازهایی از

دعای وداع امام سجاد-ع با ماه رمضان:
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا...
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها...
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی...
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.
* التماس دعا*

ادامه مطلب ...

سلام سبزوار

با عرض سلام خدمت همه نصرآبادی های عزیز  

باید خدمتتون عرض کنم که اخبار روستای نصرآباد جایی برای خودش  

در سایت مربوط به سبزوار هم پیدا کرده. و گاهی اخبار روستا در این  

سایت پر بیننده هم پخش میشه.   

و این جای تبریک داره و باعث میشه تا سبزواریها هم بیشتر با نصرآباد  

سربلند آشنا بشن.

 

www.salamsabzevar.com

پیام تسلیت

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواندعلی(ع)

                                                        

پیام تسلیت

گریه بر چشم ها سنگینی می کند و هُرم سینه، لب ها را می سوزاند. بغض پشت در پشت در فرصت گریستن صف کشیده است. چراغ گریه بر افروخته شده و شعله شعله، در دل زبانه می کشد. هق هق گریه، شانه ها را می لرزاند. دیگر دل به دنبال واژه ها نمی گردد. اشک، بی بهانه سرازیر می شود.

امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه اش را ندیده بود. پدری دل سوز که با آه همه کودکان یتیم، شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد، ولی کسی از غربت او و دردهای دلش، با خاری در چشم و استخوانی در گلو، خبر نداشت.

ادامه مطلب ...